جهان 13

جهان 13

دنیایی متفاوت همه چیز از همه جا
جهان 13

جهان 13

دنیایی متفاوت همه چیز از همه جا

داستان #کی_گفته_من_شیطونم قسمت یازدهم

داستان #کی_گفته_من_شیطونم 


قسمت یازدهم

  

از دستشویی اومدم بیرون ارمان داشت از پله ها می یومد پایین - سلام سرش رو تکون داد چه بی ادب سلام هم نمیده ...... برگشتم تو اتاقم لباس هامو پوشیدم یک ذره کرم پودر زدم تا رنگ پریدگی صورتم معلوم نباشه مامان و بابا و ارمان داشتند صبحونه میخوردند - سلام - سلام دختر گلم خوبی ؟ 

- مرسی بابا ، مامان من امروز یه ذره دیر میام خونه میخوام با دوست هام برم بیرون 

- برو مادر ولی دیگه دیر وقت هم نیای ها من وبابات خونه ی دوستش دعوتیم کلید ماشین رو برداشتم پیش به سوی امتحان ....... سر جلسه خیلی استرس داشتم وقتی سوال های امتحان رو دیدم خیالم راحت شد بلد بودم عجب نامردیه این ارمان هر چی دیش بهش میگم این سوال به نظرم مهمه میگه نه تو امتحان نمیاد ....... یه ذره وقت کم اوردم ولی خیالم راحت بود که نمره ی خوبی میگیرم ..... بیرون دانشگاه منتظر مریم شدم تا بیاد از دور دیدمش داشت با خودش حرف میزد 

- چته چرا با خودت حرف میزنی

 - ان شاالله بمیره ، انشالله با خانواده اش بره زیر کامیون ، انشالله از زنش طلاق بگیره ، انشالله بچه دار نشه ، انشالله ... این حرف ها رو داشت به ارمان میگفت 

-هوی مریم چته چه طرز حرف زدنه 

- مگه کور بودی ندیدی چه سوال هایی رو داده بود شرط می بندم خودشم بلد نبود حل کنه ...... 

- خوب حالا چرا نفرین میکنی ؟ نمیدونم چرا برام مهم شده بود هر کس درباره ی ارمان حرف میزد دوست داشتم جوابش رو بدم

 - حالا تو چرا عصبانی شدی ساحل خانم ؟؟؟؟؟؟؟؟ 

- هیچی بابا ولش کن بیا بریم سوار ماشین بریم حال کنیم تا ساعت 5/10 بیرون بودیم بعد از این که خرید کردیم رفتیم رستوران شام خوردیم تا مریم رو برسونم شد ساعت 11 شب خوبه مامان بابا مهمونی هستند مگر نه کلی من رو دعوا میکردند به قول سبزی خانم مگه دختر تا ساعت 11 شب بیرون می مونه با سرعت زیاد رانندگی کردم تا زود تر به خونه برسم ماشین رو پارک کردم رفتم داخل ..... ارمان روی مبل نشسته بود داشت با لب تابش ور میرفت ....... 

- سلام سرش رو برگردوند 

- میشه بگی تا این موقعه ی شب کجا بودی ؟

 - فکر نمیکنم به شما ربطی داشته باشه ها 

-اره خوب راست میگی به من ربطی نداره تو تا سااعت 12 شب خونه ی دوست پسرتی .... 

- مواظب حرف زدنت باش ها ارمان خان بیشعور راجب من چه فکری کرده احمق ....... راه افتادم به سمت اتاقم من چه قدر بد بختم که ارمان در باره ی من اینطوری حرف میزنه ...... مانتو رو در اوردم دراز کشیدم روی تختم ...... به این فکر کردم چرا ارمان باید این حرف رو بزنه مگه من چی کار کرده بودم فقط به خاطر این که یک ذره دیر اومده بودم باید این حرف رو بزنه ...... سرم رو گذاشتم روی بالش تا خوابم ببره ....... با صدای موبایلم از خواب پریدم ... نگاهی به ساعت کردم ساعت 5/3 صبح بود دستم رو دراز کردم گوشی رو برداشتم ..... با صدای خشنی گفتم : 

- بللللللله 

- سلام خانم خوبی ؟ چه قدر خشن ...... این چی میگه 

- با کی کار داشتید اقا ؟ 

- با شما عزیزم عجب ادم هایی پیدا میشن ها نصفه شب زنگ زده چرت و پرت میگه

- اقا اشتباه گرفتید قطع کردم .......... دوباره زنگ زد موبایل رو گذاشتم سر سایلنت .... خوابیدم ...... داشتم خواب ارمان رو میدیدم که دستی به صورتم خورد یک دفعه چشم هامو باز کرد صبری خانم جلوم واستاده بود .... بعد از اون اتفاق تصمیم گرفته بودم با هاش خوب رفتار کنم .... 

- بله کارم داشتید ؟ 

- سلام دخترم خوبی ؟ اه باز یادم رفت سلام بدم ... 

- سلام ببخشید اتفاقی افتاده ؟ -

 پاشو ساحل جان اقا ارمان پشت دره از جام پریدم 

- پشت دره چی کار داره ؟ -

 ساحل خانم بابات ..... زد زیر گریه

 ........ - صبری خانم چی شده حرف بزنید ؟ تا حالا ندیده بودم این طوری گریه کنه ... با صدای بلندی گفتم : 

- اه صبری خانم حرف بزن دیگه ........ صدای از پشت سر اومد 

- چرا سر اون بنده خدا داد میزنی ؟ رو گرد به صبری خانم گفت : 

- میتونید برید لطف کردید بیدارش کردید

 - ارمان چی شده چرا حرف نمیزنید ؟ 

- اگه از جات بلند شی میگم لنگ ظهر تو هنوز خوابی نشستم روی تخت ..... 

- بابات بیمارستانه ؟ 

- چچچچچییییی

 - سکته کرده از دیشب بیمارستانه ما به تو نگفتیم .. زدم زیر گریه ...... من دیدم دیشب این طوری حرف زد نگو بابا بیمارستان بوده با گریه گفتم ":

 - چرا مگه مهمونی نبود چرا سکته کرده 

- نمیدونم پاشو بریم دریا و فرزاد هم بیمارستانن..... همین طوری رفتم تو راهرو

 - ساحل کجا ؟ 

- بیا بریم دیگه تروخدا زود باش دارم می میرم

 -اینجوری .... اشاره ای به لباسم کرد .. وای ..... –

 بیا برو ماشین رو روشن کن تا من بیام ......


ادامه دارد....


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد