جهان 13

جهان 13

دنیایی متفاوت همه چیز از همه جا
جهان 13

جهان 13

دنیایی متفاوت همه چیز از همه جا

داستان #کی_گفته_من_شیطونم قسمت چهاردهم

داستان #کی_گفته_من_شیطونم

 

قسمت چهاردهم

  

- تو اذیت نکنی اون ترو خدا اذیت نمیکنه

 ..... - مامان ...... 

- شوخی کردم دختر قشنگم ولی جدا از شوخی آرمان به من قول داده برات برادر خوبی باشه من اول ترو به خدا بعد هم به آرمان میسپرم باشه عزیزم ؟ دریا و فرزاد هم که هستن ....... من نمیخوام آرمان برادرم باشه !!!!!!!!!!!!!! 

برای این که ناراحتش نکنم قبول کردم ..... 

- مامانی تروخدا مواظب بابا باشید ها ....... 

- باشه عزیزم نگران نباش مطمئن باش زود زود خوب میشه ........ انگار داشت بچه گول میزد ...... وقتی خواستم بابا خداحافظی کنم سعی میکردم که گریه نکنم ولی مگه میشد اخر سرم طوری گریه کردم که صداش تافرودگاه های دیگه هم رفت ...

موقع برگشت تو ماشین با آرمان تنها  بودم یک آهنگ غمگین هم گذاشته بود من که ناخواسته گریه ام می یومد حالا با این آهنگ شرشر اشک هام می یومد 

درگیر رویای تو ام ، منو دوباره خواب کن دنیا اگه تنهات گذاشت ، تو منو  انتخاب کن... دلت از آرزوی من ، انگار بی خبر نبود حتی تو تصمیمای من ، چشمات بی اثر نبود... خواستم بهت چیزی نگم ، تا با چشام خواهش کنم درا رو بستم روت تا ، احساس آرامش کنم... باور نمی کنم ولی ، انگار غرور من شکست اگه دلت می خواد بری ، اصرار من بی فایده است... هرکاری می کنه دلم ، تا بغضمو پنهون کنه چی می تونه فکر تو رو ، از سر من بیرون کنه؟؟؟ یا داغ رو دلم بزار ، یا که از عشقت کم نکن تمام تو سهم منه ، به کم قانعم نکن... خواستم بهت چیزی نگم ، تا با چشام خواهش کنم درا رو بستم روت تا ، احساس آرامش کنم... باور نمی کنم ولی ، انگار غرور من شکست اگه دلت می خواد بری ، اصرار من بی فایده است ... 

- اه بسه دیگه چه قدر گریه میکنی ؟ بابات که حالش خوب بود تا چشم بهم بزنی اومدن اگه بابای خودشم بود همین حرف رو میزد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

- خوب شام چی میخوری ؟ بریم بیرون؟ 

- من هیچ جا با تو نمیام .... 

- بسم الله باز شروع کرد ؟؟؟؟؟؟ 

-آرمان حوصله ندارم ها بریم خونه صبری خانم شام درست کرده ..... دور زد به سمت خونه .... وقتی رسیدیم در ماشین رو محکم بستم پیاده شدم .... اروم شنیدم که میگفت : 

-دختر ی دیوانه زد در عزیز رو شکست ..... خنده ام گرفت راست میگفت تمام عصبانیتم رو سر در بیچاره در اوردم ..... صبری خانم تو اشپزخونه داشت شام رو آماده میکرد ..... 

- سلام برگشت چشم های اونم قرمز بود معلوم بود گریه کرده 

- سلام دخترم به سلامتی مامان و بابا رفتن

 ....... - اره صبری خانم 

- باشه بیاید شام رو آماده کردم 

- شما بخورید من کارم طول میکشه 

- پس به آقا میگم منتظر بمونه تا شما هم بیاید ....... رفتم وضو گرفتم بعدش رفتم تو اتاق لباس هامو عوض کردم .....

بعد از مریضی بابا تصمیم گرفته بودم که همه ی نماز هامو بخونم تا خدا بیشتر بهم کمک کنه ....


یک هفته از رفتن مامان و بابا میگذشت دیگه کم کم داشتم به نبودنشون عادت میکردم .. همین که از مامان میشنیدم بابا حالش داره بهتر میشه برام کافی بود .... داشتم جزو هامو نگاه میکردم که گوشیم زنگ خورد .... شماره اش نا آشنا بود .... 

- بله ؟ 

- سلام خانم خوش اخلاق ..... 

- شما ؟ 

- دستت درد نکنه دیگه من رو نمیشناسی ده روز پیش زنگ زدم یادت نمیاد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ اهان این همون  پسر منگولست که زنگ زد من رو بیدار کرد نصفه شب .. 

- کارتون رو بگید ؟ 

- وای باز که تو خشن حرف زدی ؟ 

- اقای محترم زنگ زدی به من میگی تو خشنی ..... خدا همه ی مریض های اسلام رو شفا بده...... تلفن رو قطع کردم ........ دوباره زنگ زد .... اه اگه گذاشت درس بخونم الان فردا آرمان پدر من رو در میاره.................. جواب دادم .... 

- آقا لطفا مزاحم نشو من درس دارم ...... 

- ای جونم داشتی درس میخوندی ... خوب کی قرار بذاریم همو ببنیم .... 

- چی داری برای خودت قرار میذاری منم اصلا شما رو نمیشناسم چه برسه به این که بخوابم قرار بذارم ......اگه یک بار دیگه مزاحم بشی من میدونم و تو ...... قطع کردم گوشیم رو هم گذاشتم سر سایلنت .... صدای ترمز ماشین آرمان اومد .... وای عزائیل اومد ... کم کم داشتم بهش یه حسی پیدا میکردم ... نمیدونم چه حسی بود ولی خدا کنه حس عاشق شدن نباشه که اصلا مرد زندگی نیست ...... تاپم رو با یه بلیز استین بلند عوض کردم ....... رفتم پایین .... 

- سبزی خانم ؟؟؟؟؟؟ از آشپزخونه سرش رو آورد بیرون ..... 

- الهی فدات بشم ساحل جان چند وقت بود به من نگفته بود سبزی خانم ...... خندیدم راست میگفت ..... 

- شام چی داریم ؟ 

- کوکو سبزی درست کردم ..... اخ جون غذایی که دوست دارم ......... اروم طوری که صدام بلند نباشه گفتم : 

- این بچه ژیگول کجاست ..

 

ادامه دارد 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد